فی الحکمة



جوهره اندیشه در غرب:

با تحقیق و دقت نظر، و گذر از اسامی و اشخاص و اصطلاحات، بوضوح میتوان راه به این نکته برد که مسائلی از قبیل:اومانیسم، نیهیلیسم، لیبرالیسم و سکولاریسم تاسیسی و اختراعی نیستند. بلکه آنچه در این مسائل موضوعیّت دارد، بشر منعزل از نور وحی است، و آنچه در این مسائل مورد توجه و حایز اهمیّت است، فقط جنبه ی حیوانی و خوی شهوی بشر است. این مسئله ای نیست که مربوط به امروز و دیروز باشد؛ چرا که وهم و شهوت و غضب، همواره در تمامی اعصار و امصار، همراه بشر خواهند بود. به این ترتیب اولا تمامی مسائلِ مذکوره، در گوهره ذات مبتنی بر یک مبنا هستند و ثانیا باید غرب را پرچم دارِ ارزش سازی از امور منافیِ فطرتِ صحیح دانست، نه مخترع و مؤسس. به بیان دیگر نوعا مطالبی که در دنیای غرب پرورانده میشود و بخصوص مسائلِ مذکوره، ترجمانِ بشرِ منغمر در ماده و اسیرِ شهوات، و اساسا اقتضای منزلِ ادنی و اسفل نفس است؛ چرا که آدمی بحسب طبیعت و هوا و هوسش پیوسته خود را امّار و فرمانده میداند نه مأمور و فرمانبردارِ حق متعال، و به این ترتیب بشر پس از "نیست انگاشتنِ ساحت غیب و انکار وجود و حضور آن و غافل شدن از حقیقت قدسی و باطن عالَمِ غیبی"(1)، _که مفادِ تفکرِ خاموشِ نیهیلیستی است_ خود را "مالک الرّقاب هستی و منشاء و غایت همه چیز معرفی میکند"(2)، و بدینسان "خرد انسانی برابر با خرد خداوندی قلمداد میگردد" و "لذائذ مربوط به طبیعت جسمانی، هدفِ نهایی فعالیّتهای بشری تلقی میشود"(3)، و اینگونه سَر از اومانیسم _که همان تفرعونِ مزیّن شده بدست غرب است_ در میآورد. آنگاه دین و هرچه بشر را بسمت حیاتِ برتر و معنویّت و تعالی فراخواند، نه تنها امری حاشیه ای است، بلکه مزاحم و متضاد با مطامعِ دنیایی بشر خواهد بود. این غرب است که فضا و بستری را فراهم آورده و کسانی را میپروراند که بنامِ علم و دانش، پَستیها را زیبا جلوه داده و از آنها مکتب سازی و ارزش سازی کنند؛ تا جایی که از بیماریِ اودیسم، به اسمِ آزادی _لیبرال_، یک نحله میسازند بنامِ مازوخیست! تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل. . ________________________ 1_نیهیلیسم:ص14. 2_چند یادداشت تئوریک:ص159. 3_نقدی بر مبانی معرفتشناسی اومانیستی:ص38. #اومانیسم #سکولاریسم #لیبرالیسم #نیهیلیسم #غرب دفترچه مجازی فی الحکمة felhekmat.blog.ir کانال فِی الحِکمَة @felhekmat


#تفسیر_انفسی در بیان #علامه_حسن_زاده ادام اللّه ظلّه:

حضرت علامه در فص #کتاب_ فصوص الحکم در باب تفاسیر و تاویل حضرت شیخ اکبر سخنان شیرینی میفرمایند که چنین است:

این بیان و امثال این بیان در این کتاب شریف فصوص الحکم و همچنین در فتوحات مکیه و صحف تفسیریه اهل عرفان و خلاصه مطلق آثار قلمى این بزرگان در بیان آیات قرآنیه تفسیر انفسى قرآن است که ظاهر به حال خود محفوظ است و انتقالات عرفانى که همان تفسیر انفسى قرآن است بیان تأویلات آیات است که و ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا الله وَ الرَّاسِخُونَ فی الْعِلْمِ.

چون فصوص و فتوحات و دیگر کتب اهل کشف و شهود تفسیر انفسى قرآن کریم است، نیز در تأویل این آیه و بیان شیخ، گفته شد که مراد از آل فرعون قواى طبیعیه هیولانیه است و شجره، جمعیت حیوانیه به اصول و فروع و شعب و أغصان است و ثمره این شجره، انسان است که فرعون یعنى طبیعت، او را موسى نامیده است که موسى و فرعون خارج، حکایتى از موسى و فرعون نفس ناطقه کلیه انسانى و طبیعت جسمانى هیولانى اوست. عارف رومى بر این مبنا در دفتر سوم مثنوى گوید:

موسى و فرعون در هستى توست
باید این دو خصم را در خویش جست

چه آن که بارها گفتهایم باید این آیات مأول به مقامات انسانى بشود که فصوص و فتوحات و دیگر صحف کریمه اهل عرفان تفسیر انفسى قرآن کریماند، و مفتاح رمز آن در تطابق ین یعنى عالم و آدم مسلمند.

بیرون ز تو نیست آن چه در عالم هست
از خود بطلب هر آن چه خواهى که تویى

انسان، هم آدم و هم شیطان است و هم إبراهیم و هم نمرود و هم موسى و هم فرعون و هکذا که مجمع جمیع اسماء جلالی و جمالى است و از بدو تا ختم قرآن علاوه بر حوادث و وقایع خارجى، مقامات عالیه قرآن در مقام تفسیر انفسى در انسان متحقق است ((فکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبِینٍ )) و اینکه تفسیر انفسى قرآن ایجاب مىکند بیان این لطایف و حقایق ذوقیه را، در تأیید و معاضدت آن از اهل بیت عصمت و وحى روایات بسیار داریم. چنانکه گاهى ائمه از خود خبر مىدادند که من چنینم و چنانم که عارف باللّه فانّی فی الله على بیّنة من ربّه مىباشد و آن چه را در مقام کشف عیانى که قابل هیچ گونه تعبیر و تبدیل و تحویل نیست متن واقع را بیان مىکند و تا انسان، خود، به سیر و سلوک در مسیر اولیاء حق قدم برنداشت و به عقل بسیط، یعنى نفس رحمانى نپیوست این سخنها در نظر او شبیه به افسانه و شعر است ولى به قول ملاى رومى در مثنوى:

کردهاى تأویل حرف بکر را،خویش را تأویل کن نى ذکر را

نکتهها چون تیغ فولاد است تیز،گر نباشد اسپرت واپس گریز

اگر انسانى را قلب سلیم بود، با طهارت مطلقه حائز همه أطوار وجودىاش (که به طور مستوفى در مصباح الانس فصل سوم فاتحه آن آمده است) در برههاى از زمان بخصوص در خلوتها با مراقبت و توجه تام، منصرف از نشئه طبیعت و آزاد از هر گونه رنگ تعلق گردد و مستغرق در بحار الأنوار ملکوت جمال و جلال شود مراتب عالى و درجات متعالى قرآن را در مقامات وجودى خود مىیابد؛ تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.

مقتبس از #ممدالهمم


کانال فِی الحِکمَة
@felhekmat


#تفسیر_انفسی چیست؟

تفسیری است که به جای پرده برداری از معانی لفظ، از حالات نفس پرده برداری می کند و به عبارت دیگر تفسیری است که در آن به جنبه معنوی، روحی، اخلاقی و عرفانی پرداخته شده است.

در این تفسیر، کسی که می خواهد پیام های قرآن را در باره سیر و سلوک و مشکلات آن بفهمد، یا روش انسان را در پالایش نفس شناسایی کند، باید به خود مراجعه کند و با رفع حجاب ها، حالات و مقامات و دریافت های خود را بررسی کند و در صورت انطباق خود با آن آیات، به پیام حقیقی قرآن برسد.

تفسیر انفسی چون لطایف و نکات دقیق را در بردارد  تفسیر اشاری» و چون از فیوضات ربانی الهام می گیرد، تفسیر فیضی» و چون به جای پرده برداری از معانی لفظ، از حالات نفس پرده برداری می کند، تفسیر انفسی» می گویند؛ بنابر این در جایی اشاری می گویند که ناظر به روش این تفسیر است و در جایی که ناظر به منبع تفسیر باشد فیضی و در جایی که ناظر به غایت و مقصد باشد تفسیر انفسی می گویند.

اقتباس از کلام استاد نیکنام عربشاهی.

#طرح_درس  #تفسیر_انفسی


کانال فِی الحِکمَة
@felhekmat



#پروتکلهای #صهیون:
پروتکلهای قبیله بنی اسراییل که به پروتکلهای صهیون شهرت دارند را در ساحتهای مختلفی میشود ارزیابی نمود.از آنجایی که این قبیله دشمنی واضح و آشکاری با انبیا و باالاخص دین خدا،اسلام دارند؛افکار و آثاری در تقابل با الهیات دارند و از آنجایی که در طول تاریخ موفق به تحریف ادیان و میراث انبیا و شکست دادن آنها شدند لذا تنها جبهه ی باقیمانده در مقابل این موریانه ها الهیات اسلامی که غیر قابل تحریف میباشد هست.لذا میتوان ادعا کرد تنها تفکر الهی در مقابل این موجودات موزی،اسلام میباشد.چه اینکه تنها تفکر الهی صحیح هم اسلام میباشد که بشر را بسمت الهی شدن سوق میدهد پس تنها دشمن طاغوت که بشر را به سمت شیطانی شدن و هوسرانی سوق میدهد،اسلام است.

بررسی پروتکل بدست گرفتن رسانه برای حکومت بر افکار مردم دنیا و تقابلش با دیدگاه الهی و خدا:

در دنیای امروز رسانه های مختلف در تفکرات بشر نقش بسزایی دارند. طبیعی است کسیکه موفق به مدیریت و رهبری رسانه شود به راحتی توانایی سوق دادن اذهان به طرفی که مطلوبش میباشد را دارد بعنوان مثال میتوانند حادثه ی ساختگی 11 سپتامبر را خلق و ایجاد کنند که به تصدیق مستندات مختلف حتی یک شاهد زنده از بین مردم نیویورک برایش نمیتوان یافت.اما این نوشته برای رعایت اختصار کاری به جهات ساختگی این حادثه ندارد.غرض از این مثال صرفا توفیق اصحاب رسانه بر حکم رانی بر اذهان عمومی بود.اما آنچه مهم است اینکه از اهّم کارکردهای رسانه قهرمان سازی و نشر ارزشهای یک جریان فکری از طریق رسانه است.

سوال اینجاست که این امر چطور صورت میپذیر؟

مشروح پاسخ:
سلبریتی که پایه در وهم بشری دارد یکی از ثمرات رسانه دارد.یکی از کارکردهای ایجاد سلبریتیهای مختلف،سمبل سازی برای سلایق مختلف میباشد،و این امر در تقابل با سمبل های الهی میباشد و عقلانیت که در فطرت بشر میباشد را از او میگیرد و او را به سمت تشابه به سلبریت بجای تشابه به سمبلهای الهی سوق میدهد.
سنت الهی بر این است که(العّزه لله و للرسول و للمومنین)و خداوند محبت عبدش را در قلبهای مومنین میگذارد و به تعبیری عبد الهی برای بندگان مومن نقش سمبل را دارند و بشر را به سمت الهی شدن سوق میدهند.

نتیجه:یکی از ثمرات رسانه برای #قبیله_یهود سلبریتی سازی و ایجاد سمبلهای غیر الهی میباشد که با توجه به مقدمات مطلع سخن در صدد جنگ با دین و خدا از طریق تحریف ارزشهای الهی و تغییر سمبل الهی به سمبل طاغوتی میباشد.

#طرح_درس #یهود #پروتکلهای_صهیون #قبیله_صهیون #رسانه #سلبریتی


@felhekmat


مدلهای دینی #سکولاریسم:
دو مدل اخیر که از نظر گذشت مدل های غیر دینی سکولار بودند اما مدلی که ذیلا می آید ازسوی برخی به اصطلاح دینداران در نسبت دین و دنیا  ارائه شده که نقش دین را به حداقل فرو کاهیده است و آن را به حاشیه زندگی فردی و اجتماعی می راند که رهاورد آن سکولاریسم است.نظریات دین باوران سکولار مختلف است و قرائت های مختلف گوناگونی از آن وجود دارد که ذیلا به آنها اشاره میشود:


1)دنیا محوری(تفکیک دین و دنیا):
غایت شأن و مسئولیت دین توجه به امور معنوی و سعات اخروی انسان است. دین درعرصه های دنیایی مردم مانند اقتصاد، یت، حکومت دخالت نمیکند چرا که این امور دنیایی هستند و به خود مردم تعلق دارند به عبارت دیگر انتظار ما از دین نه آبادانی دنیا و برآوردن مشکلات و نیاز های دنیایی بلکه انتظار تامین سعادت معنوی و اخروی انسان است.


2)ت محوری (لائیک- تفکیک دین و ت):
دین مطلقا از صحنه ی جامعه و اجتماع خذف نشده  و میتواند گروه ها و سازمان های غیر ی مانند مراکز فرهنگی، اقتصادی را تاسیس و ادرده کند و فقط از صحنه ت حذف می شود.


3)حکومت محوری (تفکیک دین و حکومت):
این عقیده قائل به مشارکت دین اسلام در عرصه ی و اجتماعی هست ولی معتقد است مباحث مربوط به حکومت (مثل نوع حکومت، حاکم و مشروعیت آن، چگونگی اداره حکومت و انتخاب حاکم و نحوی مشارکت مردم در حکومت) از مباحثی است که دین آنها را به خود مردم و عقلای آنها تفویض کرده و خود دین به این عرصه دخالتی ندارد پس دین منفک از حکومت است.


4)حکومت متدینان به جای حکومت دینی:
دیدگاه قبلی به صراحت از جهت مبانی نظری،اسلام را از مقوله حکومت جدا می انگاشت و حکومت را امری دنیایی و مردمی وصف می کرد اما این رهیافت بر این باور است که اصولا تشکیل یک حکومت منسوب به یک مکتب و ایدئولوژی ممکن نیست بلکه انسانها و متدینین به مکتب هستند که به حکومت فعلیت می بخشند در این مدل از سکولار دین از ت جدا فرض می شود ولی متدین نه.


5)پست سکولار:
پست سکوولار وجود و قدرت دین هر فرد و جامعه را می پذیرد اما به اصول ذیل سکولار تاکید می کند که اولا دین باید از عرصه ت و حکومت عقب نشینی کند.دوما دین باید مرجعیت انحصاری علوم تجربی را به رسمیت بشناسد.سوما دین خود را به حاکمیت مردم وحقوق بشر ملتزم بداند.



دوقرائت از تلطیف و عقب نشینی اجباری دین:
دو قرائت دیگری وجود دارد که اولی به عدم دخالت دین درحکومت به صورت اصل در عصر غیبت معصوم معتقد است و دومی  طرفدار تشکیل حکومت دینی است اما در مقام اثبات معتقد است که این کار عملی نیست و مصلحت اسلام در عدم دخالت در حوزه حکومت است:


1) #اخباری_گری:
این عده قائلند در صورت خلإ امام معصوم مسلمانان از نظر دینی موظف به تشکیل حکومت دینی نیستند و دین دراین عرصه به صورت موقت تا حضور امام عصر(عج) از عرصه ی حکومت کنار میکشد بلکه قرائتی که مستند به ظاهر بعضی روایات است از تشکیل هر نوع حکومت دینی و برافراشتن پرچم آن منع و نهی شده است و به جای بسط عدالت به ظلم و جور دست کم بی تفاوتی درباره آن سفارش می شود تا بدین سان مقدمه ظهور نزدیک تر شود(انجمن حجتیه و اخباریون).

2)مصلحت گرایی:
طرفداران این قرائت بر این باورند که در زمان غیبت معصوم، دخالت دین در امر ت به صورت عموم و تشکیل حکومت دینی بوسیله ان به صورت خصوصی با مبانی دینی سازگاری دارد اما در صورت بروز مشکل سخت برای حکومت دینی باید از عرصه حکومت عقب نشینی کرد چرا که در فرض پیشین حکومت دینی نه تنها به نفع دین تمام نمیشود بلکه به ضرر دین خواهد بود پس برای حفظ اصل دین بهتر است دین و متولیان آن در ت و تشکیل حکومت مداخله و مشارکت نداشته باشند (دلیل آنان فقدان امام معصوم از یک سو و مشکلات فراوان داخلی و خارجی از سوی دیگر است که باعث  ناکارآمدی حکومت دینی می شود و در نتیجه تزل اعتبار و قداست دین را به همراه خواهد داشت).

#طرح_درس #سکولاریسم #انواع_سکولاریسم

@felhekmat


مدلهای #سکولاریسم:
وجه مشترک نظریات ارائه شده در مقوله ی سکولار حذف و نادیده انگاشتن دین یا به حاشیه راندن آن در عرصه های مختلف است که این وجه مشترک به صورتها و نظریات مختلف وصف شده که از هر کدام می توان تعبیر به  مدل کرد.


مدلهای غیر دینی سکولاریسم:

1)آتئیستی(atheism):
انکار اصل دین یا نقش خداوند در جهان کار سکولارستهایی است که جهانبینی ماتریالیستی از هستی ارائه میدهند، از دید آنان وجود وم عرفت انسانی فقط در وجود مادی و این جهانی منحصر شده است و غیر از این جهان مادی عالمی دیگر وجود ندارد لذا خداوند و فرشتگان و دیگر امور غیبی وجود ندارد. مبانی فلسفه دیگاه آتئیستی فلسفه ی امپریسم و تجربه گرا است که ملاک حقیقت وجود را قبل تجربه و آزمون پذیری آن میداند هیوم از پیشگامان این رهیافت است.


2)دئیستی(deism):
الهیات خشک و دگماتیسم مسیحیت و تعارض آشکار برخی عقاید آن با عقل(مثل تثلیث، تجسد، گناه نخستین، مسئله فدا آمرزشنامه و عصمت پاپ) در قرن هجدهم گروهی از عقلیون از اساس منکر نیاز انسان به پیامبر و دین آسمانی شدند و معتقد شدند که عقل انسان خود به تنهایی به شناخت خداوند تواناست و به پیامبر نیازی نیست در تبیین مهندسی معرفت دینی خود به این اصل رسیدند که خداوند با خقلت ابتدایی جهان دیگری هیچ نقشی در اداره و تاثیر گذاری بر آن ندارد و همه امور به وسیله نظام علیت سامان می یاببد بر این اساس وحی و آموزه های آن اعم از آموزه های عبادی، ی، اجتماعی، اقتصادی از اعتبار میافتد این رهاورد موجب حذف حاکمیت الهی بر عالم و سلب اعتماد مردم به آموزه های دینی و تاثیر دعا و توکل شد که عامل سکولاریسم معرفتی و جهان بینی مردم شد.


نکته:مکتب دئیسم محصول الهیات دگماتیسم مسیحیت (تحریف شده توسط بنی اسرائیل) و برخورد کلیسا با دانشمندان و مسائل اخلاقی کلیسا بود که زمینه جدایی بعضی اندیشوران مسیحی از کلیسا بلکه از دیانت شد.

#طرح_درس #سکولاریسم #انواع_سکولاریسم

@felhekmat


مبانی  #سکولاریسم:


1)عقل محوری.
2)اومانیسم.
3)نسبت گرایی.
4)سنت ستیزی.
5)لائیزیم.
6)اباحی گری.
7)سیانتیسم.
8)لیبرالیسم.

تعریفهای هرکدام از مبانی:

1)عقل گرایی(rationalism):
عقل گرایی افراطی یعنی عقیده به اینکه عقل به تنهایی و مستقل  از وحی و دین و آموزش هایی الهی این قدرت و اقتدار را دارد که زندگی بشر را اداره و تدبیر کند لذا دیگر نیازی به ادیان و پیامبران و کتب های آسمانی  و آموزش های الهی نیست.

2)اومانیسم(humanism):
طبق این عقیده انسان مدار و محور همه چیز و آفریننده ی همه ارزشها است لذا فضیتها و رذیلتهارا نباید از وحی آموخت و از عالم غیب گرفت زیرا عالم غیبی وجود ندارد و اگر هم به فرضی وجود داشته باشد و آدمی به آن نیازی ندارد و خود می تواند مستقلا ارزش ها را بیافریند و قانون وضع کند برای تعیین حسن و قبح امور و افالی نیت ها   به تعالیم ادیان و مداخلیه وحی و عالم غیب نیست بلکه عقل جمعی و برنامه ریزی های عقلانی برای سامان بخشیدن به امور جامعه و زندگی بشر کافی است.
اومانیسم خود مبتنی بر نیهیلیسم است.
نیهیلیسم:نیست انگاشتن ساحت غیب و انکار وجود و حضور غیب و غافل شدن از حقیقت قدسی و باطن غیبی عالم. یجورایی میشه همون:کی رفته،کی دیده؟!بذار حالمونو بکنیم بابا!


3)نسبت گرایی(relatinism):
ارزش های مطلق و ثابت و کلی و دائمی وجود ندارد و امور اخلاقی و ادراکات آدمی همه محدود و موقتی و نسبی است. خوب و بد مطلق وجود ندارد و هرچه هست زایده عقل  و درک محدود آدمی است و حسن و قبح نسبی و تابع شرایط اجتماعی و زیستی است.
نسبیت گراها هم در عرصه ارزشهای اخلاقی و هم در قلمروی معرفت قائل به نسبیت هستند و در توجیه این نسبیت گرایی اخلاقی و معرفتی استناد عمده سکولاریستها بر خطا پذیری بشر و محدوده درک و  فهم ادمی است هیچ گونه ارزش الهی و مطلق یا امور مقدس وجود ندارد. آدمی خود خالق ارزش ها است و البته ارزش و ضد ارزش مفاهیمی نسبی هستند و قراردادی و وصفی اند که قابل تصدیق و تکذیب منطقی نیستند.

4)سنت ستیزی(anti treditionlism):
سکولاریسم از سویی با سنت مبارزه می کند و درمحور آن می کوشد و از سویی مبلغ و مروج تجدد، نوگرایی و مدرنیسم است  منظور از سنت، سنتهای دینی است.

5)لائیزم:
لائیزم یا بی دینی یکی دیگر از مبانی ایدئولوژی سکولاریسم است  سکولاریسم تعلیم می دهد که بی خدا زندگی کنید- لائیزم نه دین را رد می کند و نه اثبات می کند بلکه می کوشد تا آن را مسکوت بگذارد ( تطئه سکوت درباره خدا) طبق این دیدگاه اصلا نیازی به دین نیست تا پای خدا را به میان بکشیم(بی اعتنایی به دین).

6)اباحی گری:
اباحی گری و آزادی مطلق بشر از دیگر مبانی سکولاریسم است -نه نظارت الهی در کار است و نه ثواب و عقابی ارزشهای ثابت اخلاقی که اثبات شدنی و قابل دفاع باشد نیز وجود ندارد پس آدمی آزاد است که به دلخواه عمل کند.

7)ساینتیسم(seientism):
علم پرستی و تکیه افراطی بر علوم تجربی و عملوم اجتماعی که برگرفته از عقل بشری است از دیگر مبانی سکولاریسم است –طبق این عقیده مجموعه علوم و معلومات بشری بویژه علوم تجربی برای تدبیر و اداره جامعه کفایت می کند و نیازی به احکام دینی نیست.

8)لیبرالیسم:
آزادی مطلق بدون هدف و غایت از مبانی سکولاریسم است – همچنین مدارا و تساهل یکی دیگر از اصول لیبرالیسم است که بر مبنای آن نباید در فعالیتها و عقاید دیگران مداخله شود هر چند در مورد پسند و تایید نباشد (لیبرالیسم ی و اجتماعی) / لیبرالیسم کلامی،  تفسیری، هرمنوتیکی و تاویل و تردید در اصل کتاب مقدس روی آورد و گوهر دین را در تجربه دینی و شریعت قبلی تفسیر کرد(لیرالیسم کلامی)/ لیبرالیسم اقتصادی اصالت را از آن اقتصاد می داند و در مقام تحصیل منابع از هر وسیله ای استفاده میکند (هدف وسیله را توجیح میکند) و برای او حلال و حرام و ربا، بی معنا و عقل گریز است و با عقلانیت سوداگر سازگاری ندارد(لیبرالیسم اقتصادی).

#طرح_درس #لیبرالیسم #سکولاریسم #اومانیسم #غرب


کانال فی الحکمه: @felhekmat


حکمت چیست؟


1)تعریف مشهور:


((العلم بحقائق الأشیاء و عمل بمقتضاه.))


ترجمه:علم به حقایق اشیا و عمل به مقتضای آن.

شرح فصول الحکم قیصری، تقدیم و تحقیق و تعلیق سید جلال الدین آشتیانی، ص323.


2)تعریف امام خمینی(ره):


((لیس معنی الحکمة فی لسان اهل اللّه ما ذکره الشارح(قیصری)؛ بل الحکمة عبارة عن معرفة اللّه شؤونه الذاتیه و تجلیاته الأسمائیه و الأفعالیة فی الحضرة العلمیه و العینیة بالمشاهدة الحضوریة و العلم بکیفیة المناکحات و المراودات و النتائج الإلیة فی الحضرات الأسمائیة و الأعیانیة بالعلم الحضوری. و یمکن أن ی الحکمة هی العلم بکمال الجلاء و الإستجلاء؛ فان کمال الجلاء ظهور الحق فی المرآة الأتم، و کمال الإستجلاء شهوده نفسه فیها؛ فتدبر.))

ترجمه:معنی حکمت در زبان اهل اللّه آنگونه که قیصری گفت نیست؛ بلکه حکمت عبارت از شناخت خدا و شناخت شئونات ذاتی او و تجلیات اسمائی و افعالی او در حضرت علمیه و عینیه با مشاهده حضوری است و علم به کیفیات مناکحات و مراودات و تولدهای الهی در حضرت اسمایی و اعیانی با علم حضوری است. و ممکن است که حکمت همان علم به کمال جلاء و استجلاء باشد. پس کمال جلاء همان ظهور حق در آینه هاست و کمال استجلاء آن است که خودش را در آینه ها مشاهده کند؛ فتدبر.

شرح فصول الحکم قیصری، تقدیم و تحقیق و تعلیق سید جلال الدین آشتیانی، ص323، تعلیقه 50.


کانال فِی الحِکمَة:@felhekmat


#امام_خمینی ره:

و الحاصل: اقلّ مراتب سعادت این است که انسان یک دوره فلسفه را بداند.

تقریرات فلسفه امام خمینی،ج۳،ص۴۷۲
______________________________________

أقول:

کمال الانسانی فی الطور الالهی، کمال مطاوعت و معرفت را به همراه دارد که همان کمال سعادت انسانی است.قوله تعالی:((و ما خلقت الجنّ و الانس الا لیعبدون))؛ و عبادت(مطاوعت)فرع بر معرفت ایقانی(معرفت)است.
 معرفت به معنای علم حضوری به حقایق اشیاء میباشد، لذا حکمت متعالیه که در واقع ترجمه ی شهود عارف به مفهوم و در قالب استدلال است، ظلّ مشهود و مکشوف است مِنْ بُعدٍ، فتحصل مما سبق اینکه اقل مراتب سعادت فهم صحیح یکدوره حکمت میباشد.

#فلسفه  #سعادت  #امام_خمینی ره  #مراتب_سعادت


کانال فِی الحِکمَة
@felhekmat


#رویت_حق:

عن ابی عبداللّه علیه السلام، قال:
قلت له:أخبرنی عن اللّه عزّوجلّ هل یراه المومنون یوم القیامة؟ قال (ع):نعم، و قد رأوه قبل یوم القیامة. فقلت:متی؟ قال(ع): حین قال لهم:((الستُ بربّکم قالوا بلی)). ثم سکت ساعة، ثم قال(ع):و إن المؤمنین لیرونه فی الدنیا قبل یوم القیامة، الست تراه فی وقتک هذا؟!._الخ؛ (التوحید:ص144).

ترجمه:به امام صادق (ع) گفتم:درباره خداوند بمن خبر ده که آیا مؤمنان در روز قیامت او را میبینند؟ فرمود:آری. و حتی پیش از روز قیامت او را دیده اند. گفتم:کی؟ فرمود:هنگامی که به آنان گفت:((آیا پروردگارتان نیستم؟)) گفتند:آری. آنگاه اندکی سکوت کرد و فرمود:مومنان پیش از قیامت، در دنیا هم او را میبینند آیا هم اکنون خدایت را نمیبینی؟!._الخ.(مترجم:محمد علی سلطانی).
_______________________________________


أقول:

عالم آخرت باطن دنیاست؛ به این ترتیب چون باطن اصل و محیط، و ظاهر فرع و محاط است؛ لذا باید گفت:بدن در نفس و دنیا در آخرت است؛ پس هر کسی هم اکنون در قبر خویش است؛ و اگر جز این بود، از برای فراغت مخلَصین از حضور و محاسبه ی م آفاقی_که منصوص به نصّ کتاب اللّه است_ محمل صحیح بر نهج قویم و توجیه وجیهی وجود نمیداشت. فتحصّل ممّا سبق اینکه:((الدنیا فی الآخرة و الآخرة لمحیطة بالدنیا))؛(ینبوع الحیاة:ص273)؛ و این احاطه ی مافوق بر مادون و فنای مادون در مافوق، موجب چنان ظهوری در مظهر است که سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبداللّه الحسین علیه آلاف التحیة و الثناء، در نامه به بعضی چنین میفرمایند:((بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.أما بعد، فکأنّ الدنیا لم تکن، و کأن الآخرة لم تزل، و السّلام.))؛ (کامل ایارات:ص236). میابیم که:اولا آخرت از مقوله أین نیست تا جایی در بالا یا پایین عالم بتوان سراغش را گرفت؛ و در ثانی معدوم نیست تا در امتداد زمانی حادث شود؛ بلکه منطوی و مختفی و محیط به دنیاست. با اندک توجهی به آنچه تا کنون گذشت، روشن میشود که:قیامت کبرای آفاقی، ظرف ظهور حقایق است، نه حدوث آنها_چرا که حقایق معدوم نیستند تا نیاز به حدوثشان باشد_.

از جمله اموری که قیامت ظرف ظهور آن است، مالکیّت و قهّاریّت حق متعال، و فنای تعیّنات و خلاصه هلاکِ مقیّدات است. بدینسان حقیقتِ مغفوله ای که قبل از ظهور قیامت و هم اکنون ثبوت دارد((کان اللّه و لم یکن معه شیء))است؛ چرا که نه تنها ((لم یولد)) است_جلّ شأنه_ بلکه ((لم یلد)) هم هست، و "لم یخرج عنه الشیء"؛(1).

لهذا "یجب أن ی وجوده اظهر الأشیاء عندنا"؛(2)، بر همین اساس:"هر موجود امکانی، اول حق را ادراک مینماید و از ادراک حق به ذات خود علم پیدا مینماید"(3)؛ اما باید دانست که "إنّ العلم کالجهل قد ی بسیطا و هو عبارة عن ادراک شیء مع الذهول(4) عن ذلک الإدراک و عن التصدیق بأن المدرک ماذا؟ و قد ی مرکبا و هو عبارة عن ادراک شیء مع الشعور بهذا الإدراک و بأن المدرک هو ذلک الشیء."(5) و این غفلت از علم بسیط به حق متعال بجهت"ضعف عقولنا و انغماسها فی المادة و ملابستها الاعدام و الظلمات"(6) است. و علم مرکب به این امر تنها نصیب عارف شاهد(7) و یا فیلسوف مجهّز به جهاز برهان است؛ که عارف مترقی به ایمان شهودی است و فیلسوف، واصل به علم الیقین؛ چنانچه در روایت منقوله از محتّد العلوم و المعارف، حضرت امام جعفر صادق_عیله آلاف التحیّة و السّلام_رؤیت اینچنینی را _یعنی رؤیت بدون غفلتِ از ادراک را_ مخصوص مؤمنین دانسته اند.
__________________________
1_حکیم صهبا:ص38.
2_اسفار:ج1، ص91.
3_مشاعر:تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، ص117.
4_ذهول:نفس در ذهول ملکه اقتدار بر تصویر صور خیالیه را دارد، بدون اینکه افتقار به احساس جدید یا غیر آن داشته باشد.
5_اسفار:ج1، ص132_133.
6_اسفار:ج1، ص91.
7_هیچ یک از خواب و غشوه و خوف و تنویم مغناطیسی و توجه سلوک عرفانی و نظائر آنها برای تمثلات و مکاشفات و ادراکات فوق طور عقل موضوعیّت ندارد؛ و آنی که موضوعیّت دارد، انصراف از این نشأه طبیعت است. فافهم.(هزار و یک کلمه:کلمه572.).


دفترچه مجازی فی الحکمة
felhekmat.blog.ir


کانال فِی الحِکمَة
@felhekmat


جوهره اندیشه در غرب:

با تحقیق و دقت نظر، و گذر از اسامی و اشخاص و اصطلاحات، بوضوح میتوان راه به این نکته برد که مسائلی از قبیل:اومانیسم، نیهیلیسم، لیبرالیسم و سکولاریسم تاسیسی و اختراعی نیستند. بلکه آنچه در این مسائل موضوعیّت دارد، بشر منعزل از نور وحی است، و آنچه در این مسائل مورد توجه و حایز اهمیّت است، فقط جنبه ی حیوانی و خوی شهوی بشر است. این مسئله ای نیست که مربوط به امروز و دیروز باشد؛ چرا که وهم و شهوت و غضب، همواره در تمامی اعصار و امصار، همراه بشر خواهند بود. به این ترتیب اولا تمامی مسائلِ مذکوره، در گوهره ذات مبتنی بر یک مبنا هستند و ثانیا باید غرب را پرچم دارِ ارزش سازی از امور منافیِ فطرتِ صحیح دانست، نه مخترع و مؤسس. به بیان دیگر نوعا مطالبی که در دنیای غرب پرورانده میشود و بخصوص مسائلِ مذکوره، ترجمانِ بشرِ منغمر در ماده و اسیرِ شهوات، و اساسا اقتضای منزلِ ادنی و اسفل نفس است؛ چرا که آدمی بحسب طبیعت و هوا و هوسش پیوسته خود را امّار و فرمانده میداند نه مأمور و فرمانبردارِ حق متعال، و به این ترتیب بشر پس از "نیست انگاشتنِ ساحت غیب و انکار وجود و حضور آن و غافل شدن از حقیقت قدسی و باطن عالَمِ غیبی"(1)، _که مفادِ تفکرِ خاموشِ نیهیلیستی است_ خود را "مالک الرّقاب هستی و منشاء و غایت همه چیز معرفی میکند"(2)، و بدینسان "خرد انسانی برابر با خرد خداوندی قلمداد میگردد" و "لذائذ مربوط به طبیعت جسمانی، هدفِ نهایی فعالیّتهای بشری تلقی میشود"(3)، و اینگونه سَر از اومانیسم _که همان تفرعونِ مزیّن شده بدست غرب است_ در میآورد. آنگاه دین و هرچه بشر را بسمت حیاتِ برتر و معنویّت و تعالی فراخواند، نه تنها امری حاشیه ای است، بلکه مزاحم و متضاد با مطامعِ دنیایی بشر خواهد بود. این غرب است که فضا و بستری را فراهم آورده و کسانی را میپروراند که بنامِ علم و دانش، پَستیها را زیبا جلوه داده و از آنها مکتب سازی و ارزش سازی کنند؛ تا جایی که از بیماریِ اودیسم، به اسمِ آزادی _لیبرال_، یک نحله میسازند بنامِ مازوخیست! تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل. .

1_نیهیلیسم:ص14.
2_چند یادداشت تئوریک:ص159.
3_نقدی بر مبانی معرفتشناسی اومانیستی:ص38.

#اومانیسم #سکولاریسم #لیبرالیسم #نیهیلیسم #غرب

دفترچه مجازی فی الحکمة  felhekmat.blog.ir

کانال فِی الحِکمَة @felhekmat

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها